تجربه تحصیل در استرالیا + زندگی از نگاه دانشجویان ایرانی

5/5 - (2 امتیاز)

تجربه تحصیل در استرالیا

تجربه دانشجوهای ایرانی از تحصیل و زندگی در استرالیا

ما در این سری مقالات تلاش می‌کنیم تجربه‌ واقعی دانشجوهای ایرانی را با شما به اشتراک بگذاریم تا با چالش‌ها، اتفاقات و موقعیت‌هایی که ممکن است در مسیر اپلای تحصیلی و مهاجرت پیش بیاید بیشتر آشنا شوید و برای آن‌ها آمادگی لازم را داشته باشید. یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت در مسیر اپلای، داشتن اطلاعات کافی و قدم‌برداشتن در مسیر درست است. به همین دلیل، با انتقال تجربه تحصیل در استرالیا دانشجویان ایرانی، تلاش می‌کنیم از هدررفت زمان و انرژی دیگران در این مسیر جلوگیری کنیم.

همراه ما باشید تا با هم از نزدیک‌تر حس‌وحال این مسیر را تجربه کنیم.

تجربه بهشته: دکتری معماری دانشگاه آدلاید استرالیا

من «بهشته» هستم، دانشجوی دکتری معماری در دانشگاه آدلاید استرالیا. اگر بخوام از تجربه تحصیل در استرالیا بگم، مسیرم برای رسیدن به اینجا از دوره کارشناسی‌ ارشد معماری در دانشگاه آزاد شروع شد و بعد از حدود پنج سال تجربه کاری حرفه‌ای، تونستم پذیرش دکتری همراه با فاند کامل (اسکالرشیپ) از یکی از بهترین دانشگاه‌های استرالیا بگیرم. قبل از مهاجرت خیلی درباره شهرها و شرایط زندگی اینجا تحقیق کرده بودم؛ همین باعث شد وقتی رسیدم، خیلی زود با محیط تازه کنار بیام و برای شروع زندگی دانشجویی آماده باشم.

مبلغ بورسیه دکتری اینجا معمولاً بین ۳۵ تا ۳۸ هزار دلار در ساله و در مجموع برای پوشش هزینه‌های زندگی کافی هست. بیشترین هزینه معمولاً مربوط به اجاره‌ خونه می‌شه، اما هزینه خوراک و رفت‌وآمد منطقیه و با یه مدیریت ساده حتی می‌تونید کمی هم پس‌انداز داشته باشید.

فضای دانشگاه آروم، دوستانه و پر از حمایت هست. اگر به تجهیزات یا امکانات خاصی نیاز داشته باشیم، واقعاً سریع فراهم می‌کنن و همین باعث شده با خیال راحت روی پروژه‌های تحقیقاتی‌ام در زمینه معماری تمرکز کنم. از نظر زندگی روزمره، چیزی که برام خیلی ارزشمند بوده امنیت بالا و آرامش شهر آدلاید هست. همین آرامش باعث می‌شه مسیر تحصیل و تحقیق خیلی راحت‌تر پیش بره و آدم حس خوبی از مهاجرتش بگیره. در مجموع، تا اینجا تجربه‌ام از زندگی و تحصیل در استرالیا کاملاً مثبت بوده و از تصمیمی که برای ادامه مسیرم گرفتم واقعاً خوشحالم.

تجربه نوشین: دانشجو دکتری ملبورن استرالیا

من نوشین هستم. حدود دو ماه و دو هفته‌ است که برای اولین بار با ویزای دانشجویی استرالیا به این کشور مهاجرت کردم. پیش از این، مدتی در ایتالیا، سوئد و آمریکا زندگی و تحصیل کردم و حتی یک سفر کاری به کانادا داشتم. همین تجربه‌ها باعث شد وقتی به استرالیا رسیدم، راحت‌تر با شرایط جدید کنار بیام. در ابتدا مدتی در سیدنی بودم و بعد به ملبورن منتقل شدم. هر دو شهر جذابیت‌های خودشون رو دارن، اما از نظر من ملبورن آروم‌تره. اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد، جهت برعکس رانندگی و حتی جهت باز و بسته شدن درها بود! سیستم گرمایش در خیلی از خونه‌ها چندان قوی نیست و بعضی محله‌ها در زمستون خیلی زود تاریک می‌شن که شخصاً باهاش راحت نیستم. از نظر هزینه‌ها، بزرگ‌ترین خرج معمولاً اجاره‌ خونه استرالیا هست. بورسیه در بسیاری از موارد می‌تونه هزینه‌های زندگی در استرالیا رو پوشش بده، اما اگر بخواید سبک زندگی راحت‌تری داشته باشید، باید صرفه‌جویی کنید یا سراغ کار پاره‌وقت برید. سیستم حمل‌ و نقل عمومی در استرالیا در کل بد نیست اما نسبتاً گرونه و برای بعضی مسیرها داشتن ماشین تقریباً ضروریه.

مردم معمولاً رفتار دوستانه‌ای دارن، اما کمی محتاط هستن. لهجه استرالیایی برای من هنوز چالش‌برانگیزه و بعضی وقت‌ها واقعاً متوجه نمی‌شم چی گفته می‌شه! از طرفی، تجربه‌ای که از اورژانس داشتم چندان خوب نبود؛ روند رسیدگی بسیار کند و کم‌کیفیت بود. از نظر تحقیقاتی، به نظرم سطح علمی اروپا، به‌خصوص سوئد، بالاتر بود؛ اما استرالیا هم فرصت‌های مخصوص خودش رو داره. اگر نقش خانواده را کنار بگذارم، احتمالاً اروپا رو ترجیح می‌دادم، اما فعلاً از انتخابم برای اومدن به استرالیا راضی‌ام و فکر می‌کنم برای بسیاری از دانشجوها گزینه مناسبی میتونه باشه.

تجربه مهاجرت کاری و زندگی در بریزبین استرالیا

من سابقاً مهماندار هواپیما بودم و حدود چهار سال برای ایرلاین‌های ایرانی و بعد از اون مالزی کار کردم. در این مدت به کشورهای زیادی سفر کردم و چندین بار به سیدنی، ملبورن، پرت و گلدکوست پرواز داشتم. توی اون سفرها، راستش خیلی با استرالیا ارتباط برقرار نکردم؛ لهجه سخت، شلوغی کار در پروازها و تعطیلی زودهنگام شهرها توجهم را جلب می‌کرد و اصلاً نمی‌تونستم تصور کنم مهاجرت به استرالیا در گزینه‌هام باشه.

بعد از پایان کارم در مالزی و برگشت به ایران، مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. با همسرم که سال‌هاست خانواده‌اش در استرالیا زندگی می‌کنند آشنا شدم. اون برای ویزای استرالیا اقدام کرده بود و همین باعث شد من هم دوباره این کشور را بررسی کنم. با جست‌وجو در یوتیوب، خوندن مقاله‌ها و صحبت با اطرافیان، به‌مرور متوجه شدم که استرالیا در رفاه، امنیت، بازار کار، فرصت‌های رشد و مهاجرپذیری وضعیت خیلی خوبی دارد.

حالا مدتیه که در شهر بریزبین استرالیا زندگی می‌کنم. تفاوت‌هایی مثل تعطیل شدن زود فروشگاه‌ها و ریتم آرام شهر همچنان برام چالش‌برانگیزه، اما حالا فرصت‌های شغلی بیشتر، امکان اخذ اقامت و پاسپورت، درآمد بهتر و فضای مناسب برای تشکیل خانواده، باعث شده نگاه خیلی بهتری به این کشور پیدا کنم.

تجربه من اینه که هر کشوری هم نکات مثبت دارد و هم چالش. اگر هدفتون زندگی با کیفیت، امنیت، آینده شغلی و رشد فردی هست، استرالیا می‌تونه انتخاب خوبی باشه؛ فقط باید قبل از تصمیم‌گیری واقع‌بینانه تحقیق کنید و ببینید این مسیر با زندگی و شخصیت شما سازگار هست یا نه.

تجربه مهیا: تحصیل کالج معماری در ملبورن استرالیا

من مهیا هستم؛ دکتری معماری‌ رو در ایران گرفتم و سال‌ها در حوزه طراحی، نظارت و اجرا فعالیت داشتم. چند سال پیش برای دیدن خانواده با ویزای توریستی استرالیا به این کشور اومدم. راستش از ابتدا قصد مهاجرت نداشتم، اما مسیر زندگی‌ام کم‌کم عوض شد. اولین چیزی که اینجا توجهم را جلب کرد، آرامش، امنیت و نظم اجتماعی بود. نمادهای فرهنگی مثل کانگرو و کوالا همه‌جا دیده میشن و مردم به محیط‌ زیست و همدیگه احترام می‌گذارند چیزی که در ایران برامون ناشناختست. آب‌ و هوا هم متنوع هست؛ شاید در یک روز چند فصل رو با هم تجربه کنید! به پیشنهاد اطرافیان برای ادامه تحصیل در استرالیا اقدام کردم. اگر بخوام از تجربه تحصیل در استرالیا بگم, ابتدا در یک کالج ثبت‌نام کردم و دوره زبان رو شروع کردم؛ بدون آیلتس اومده بودم اما کم‌کم زبانم بهتر شد. واقعاً فهمیدم که در استرالیا لیسنینگ از اسپیکینگ مهم‌تره. درخواست ویزای دانشجویی دادم و مدتی روی بریج ویزا بودم؛ فرآیندی که کمی زمان‌بر و پراسترسه. هزینه کالج‌ها در استرالیا معمولاً از دانشگاه کمتره و امکان پرداخت مرحله‌ای وجود داره. از نظر کار و آینده، داشتن تجربه کاری یا تحصیل در استرالیا خیلی مهمه.

اینجا مهارت عملی از مدرک تحصیلی مهم‌تر است. خیلی‌ها بعد از درس، با کارفرما یا کار مرتبط برای اقامت اقدام می‌کنند. البته مالیات اینجا بالاست و خیلی‌ها به‌جای کار زیاد به کیفیت زندگی اهمیت می‌دهند. جامعه استرالیا مهاجرپذیر هست؛ ایرانی‌ها هستند اما نه به‌اندازه کانادا. بعضی‌ها اجتماعی‌ هستن و سریع ارتباط می‌گیرند، بعضی‌ها هم ترجیح می‌دن در دنیای خودشون باشند. در ملبورن هم رستوران ایرانی و نان بربری پیدا می‌شود! البته چالش‌هایی هم هست: لهجه استرالیایی که گاهی واقعاً فهمش سخته، فاصله زیاد از ایران، نیاز به زبان قوی برای ارتباط و کار، و زمان لازم برای ساختن شبکه اجتماعی. برای من، استرالیا کشوری امن، آرام و پر از فرصت بوده؛ اگر زبان بخوانید، با فرهنگ سازگار بشید و صبور باشید، میتونید جای خیلی خوبی برای ساختن آینده باشه.

تجربه پدرام؛ مهاجرت و ورود به بازار کار استرالیا

من حدود یک سال پیش همراه همسرم به استرالیا مهاجرت کردیم. قبل از مهاجرت، حدود شش سال در ایران به‌عنوان مهندس مکانیک کار می‌کردم؛ اما همیشه علاقه و تجربه‌ام در کنار کار اصلیم، عکاسی، فیلم‌برداری و تولید محتوا بود. همین مهارت‌ها بعد از رسیدن به استرالیا تبدیل شد به نقطه ورود من به بازار کار. روزهای اول هیچ‌کس ما رو نمی‌شناخت و عملاً همه‌چیز از صفر شروع شد. با ساخت نمونه‌کار و معرفی مستقیم خودمون به کسب‌وکارها، کم‌کم پروژه‌های کوچیک گرفتیم؛ از عکاسی مناسبتی گرفته تا همکاری با بیزینس‌های کوچیک. همون پروژه‌ها باعث شد موقعیت‌های بزرگ‌تری سر راه ما قرار بگیره. امروز در چند نقش مختلف کار می‌کنیم؛ از تولید محتوا برای شرکت‌های ساختمانی و همکاری با یک مؤسسه آموزشی در زمینه مدیریت شبکه‌های اجتماعی، تا پروژه‌های فریلنس عکاسی و تولید محتوا در یوتیوب. درآمد در این حوزه بسته به تجربه، نوع پروژه و برند شخصی متفاوته و معمولاً از حدود ساعتی ۴۰ دلار شروع می‌شه و می‌تواند با پیشرفت و شناخته‌تر شدن به سالانه ۸۰ تا ۱۳۰ هزار دلار و حتی بیشتر برسه.

مسیر همیشه آسون نبود. باید از صفر به دیگران ثابت می‌کردیم چه کارهایی بلدیم و چرا باید ما رو انتخاب کنند. اما حالا با داشتن چند مسیر شغلی فعال و رشد مداوم در شبکه‌های اجتماعی، از مسیری که اومدیم راضی هستیم. هنوز تا نقطه ایده‌آل فاصله هست، اما روند امیدوارکنندهه. «اگر مهارتی داری (عکاسی، طراحی، کابینت‌سازی یا هر تخصص دیگر) اینجا برای مهارتت ارزش قائل‌اند. لازم نیست فقط مهندس باشی تا موفق بشی.» از نظر من، برای مهاجرها مهم‌ترین نکته داشتن مهارت عملیه؛ چیزی که بتونی اونو در عمل ارائه بدی. پروژه‌های کوچیک اولین دروازه ورود هستند و داشتن نمونه‌کار و شبکه‌سازی (Networking) نقش‌های کلیدی در موفقیت دارند. حتی با یک گوشی موبایل هم می‌شه قدم اول رو برداشت. من با سابقه مکانیک به استرالیا آمدم، اما امروز کار اصلی‌ام تولید محتواست. بازار استرالیا برای افراد خلاق و پرتلاش فرصت‌های واقعی داره و اگر پشتکار داشته باشید، آینده‌ روشن و قابل‌تصوری پیش‌ روست.

تجربه کاری در استرالیا پس از یک سال زندگی (مارکتینگ)

من تقریباً یک ساله که به استرالیا مهاجرت کردم و از نزدیک تجربه کردم که موندن در یک شغل اینجا خیلی سخت‌تر از پیدا کردن اون است! مخصوصاً اگر تازه‌وارد باشی و هنوز سابقه کاری محلی نداشته باشی. اولین شغلی که گرفتم، کار فروشندگی بود. قبل از مهاجرت، سابقه کارم عمدتاً در حوزه مهمانداری هواپیما و فعالیت در شبکه‌های اجتماعی بود؛ بنابراین مجبور شدم رزومه‌ام را طوری بنویسم که با فضای فروشندگی تناسب داشته باشد و مهارت‌هایم را به زبان ساده‌تر و قابل‌قبول برای بازار کار استرالیا ارائه کنم. بعد از مدتی، با تغییر شهر و تجربه محیط‌ کاری مختلف، فهمیدم که در استرالیا برای رشد شغلی لازم است مدام در حرکت باشی؛ یعنی شغل عوض کنی، تجربه جمع کنی و به سمت فرصت‌های بهتر بری.

همین باعث شد به‌دنبال کار در شرکت‌ها بروم؛ چون برخلاف فروشندگی که اغلب ثابت و قابل‌پیش‌بینی است، کارهای اداری و شرکتی فرصت‌ رشد بیشتری دارند. الان درحال اقدام برای موقعیت‌های مرتبط با مارکتینگ و تولید محتوا هستم، زمینه‌ای که واقعاً به آن علاقه دارم و قبلاً تجربه‌اش را به شکل آزاد داشتم. واقعیت این است که در مصاحبه‌های کاری، کسی خیلی دنبال سابقه رسمی و مدرک نیست؛ اگر بتوانی خودت و مهارت‌هایت را خوب معرفی کنی، شانس زیادی داری. خیلی وقت‌ها حتی لازم نیست زیاد توضیح بدی که چرا می‌خواهی شغل قبلی را ترک کنی، فقط کافیه از علاقه، هدف، و برنامه‌ رشدت بگی.

از نظر درآمد هم خیلی چیزها به تجربه و سابقه محلی بستگی دارد. معمولاً وقتی شغل عوض می‌کنی، امکان رشد درآمد بیشتر است تا زمانی که بخواهی در همان شغل قبلی بمانی؛ به همین دلیل اینجا تعویض شغل یک فرهنگ رایج محسوب می‌شود. الان برنامه‌ام این است که از فروشندگی فاصله بگیرم و به‌صورت حرفه‌ای وارد کار مارکتینگ شوم. هیجان‌انگیزترین بخش ماجرا این است که می‌بینم تمام تجربه‌هایی که قبلاً فکر می‌کردم «بی‌ربط» هستند، اینجا برام تبدیل به برگ برنده شدند. اگر قصد مهاجرت داری، مهم‌ترین توصیه‌ام اینه که از تغییر نترس! رزومه‌ات رو به‌روز کن، مصاحبه برو، تجربه جمع کن و همیشه دنبال فرصت‌های جدید باش. کار دانشجویی و پاره‌وقت می‌تونه شروع خوبی باشه. اینجا کسی ۱۰ سال تو یک جای ثابت نمی‌مونه؛ رشد یعنی حرکت.

تجربه امین: دکتری فول‌فاند IT دانشگاه ملی استرالیا (ANU)

سلام! من امین هستم؛ دانشجوی دکتری رشته IT / Computer Science در دانشگاه ANU در شهر کانبرا. مسیر تحصیلی‌ام را از ایران شروع کردم؛ کارشناسی را در دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناسی‌ارشد را در دانشگاه صنعتی اصفهان در گرایش برق–مخابرات گذراندم. بعدها به‌کمک علاقه‌ای که از طریق درس‌های تئوری اطلاعات پیدا کرده بودم، مسیرم را به‌سمت حوزه Data Privacy تغییر دادم. برای گرفتن پذیرش، رزومه‌ام شامل یک مقاله ژورنالی معتبر، معدل تقریباً خوب و نمره TOEFL بود. با این‌که تنها یک ژورنال داشتم، اما موضوع مقاله دقیقاً در راستای کاری بود که قرار بود در دکتری انجام دهم و همین خیلی کمک کرد. استاد راهنمایم را از دوران ارشد می‌شناختم و زمانی‌که مقاله‌ام چاپ شد، پیشنهاد داد برای دکتری با او کار کنم.

فاند دانشگاه شهریه سالانه در حدود ۴۴هزار دلار را به‌طور کامل پوشش داده و برای هزینه‌های زندگی نیز سالانه حدود ۲۸هزار دلار دریافت می‌کردم که با افزایش سالانه، امروز مبلغ آن نزدیک به ۳۵هزار دلار است. این مبلغ مالیات ندارد و برای زندگی دانشجویی در کانبرا کافی است. فرایند ویزای دانشجویی استرالیا برای من حدود پنج ماه طول کشید. دلیل اصلی تأخیر، بررسی امنیتی بود که معمولاً برای دانشجویان ایرانی اتفاق می‌افتد. مدارک لازم شامل پاسپورت، مدارک تحصیلی، نامه فاند، پروپوزال و کارت پایان‌خدمت بود. تجربه شخصی‌ام این است که نتیجه ویزا فرمول مشخصی ندارد؛ بعضی‌ها سریع می‌گیرند، بعضی‌ها طولانی. برای همین پیشنهاد می‌کنم هم‌زمان برای کشورهای مختلف اپلای کنید تا شانس‌تان بالاتر برود.

زندگی در استرالیا با آن‌چه به‌عنوان «شوک فرهنگی» تصور می‌کنیم خیلی متفاوت است. به‌نظر من چالش اصلی، «شوک ذهنی» است؛ مخصوصاً اگر مجرد باشید. پیدا کردن دوست‌های نزدیک سخت‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید و کمی زمان می‌برد تا دوباره احساس تعلق کنید. ارتباطات معمولاً سطحی شروع می‌شود و ساختن رابطه عمیق، نیاز به زمان دارد. اگر مجرد مهاجرت می‌کنید، طبیعی است که در ماه‌های اول احساس تنهایی، اضطراب و حتی افسردگی داشته باشید. من خودم سال اول بارها گریه کردم و اصلاً خجالت نمی‌کشم بگویم. واقعیت این است که ما در ایران شبکه دوستان و خانواده را همیشه کنارمان داریم، و وقتی آن را ناگهان از دست می‌دهیم، ذهن فرصت پردازش پیدا نمی‌کند. از نظر کاری، استرالیا کشور فرصت‌هاست؛ اما مهم است که مهارت ‌داشته باشید. داشتن تحصیل در استرالیا و مدرک دانشگاهی، مخصوصاً در مقاطع بالا، بدون مهارت عملی، ارزش چندانی ندارد.

دنیا دنیای مهارت است؛ و اگر قرار باشد برای تحصیل مهاجرت کنید، بهتر است هم‌زمان مهارت‌های مرتبط بازار کار را نیز یاد بگیرید. در نهایت، اگر تصمیم به مهاجرت دارید، هرچه زودتر اقدام کنید. رتبه دانشگاهی مهم است، اما نه آن‌قدر که در ایران تصور می‌کنیم. مهم این است که از محیط ایران خارج شوید، تجربه‌های جدید به دست بیاورید، و فرصت رشد بیشتری برای خودتان ایجاد کنید.

تجربه نرگس: زندگی بین استرالیا و کانادا

سلام! من نرگس هستم. در طول چند سال گذشته بین چند کشور جابه‌جا شده‌ام؛ حدود شش سال در استرالیا زندگی و تحصیل کردم، بعد یک سال به هلند رفتم و حالا بیش از یک سال است که در کانادا ساکنم. در کنار این تجربه‌ها، شهروندی نیوزیلند را هم دارم. اگر بین انتخاب کانادا و استرالیا مردد هستی و نمی‌دانی کدام‌یک برای تو مناسب‌تر است، شاید تجربه من بتواند کمکت کند. از استرالیا، اولین چیزی که عاشقش شدم آب‌وهوای فوق‌العاده‌اش بود. من در سیدنی (ایالت NSW) زندگی می‌کردم؛ شهری با ساحل‌های زیبا و قابل‌دسترس، ۹ ماه از سال هوا عالی بود برای پیاده‌روی، طبیعت‌گردی، پیک‌نیک و تفریح. تابستان‌ها گاهی هوا خیلی گرم می‌شد، اما باز هم قابل‌تحمل‌تر از زمستان‌های کانادا بود که بعضی روزها به منفی ۲۰ درجه می‌رسد. ملبورن هم جزو شهرهای محبوب من است؛ شهری هنری و فرهنگی، با سبک زندگی متعادل‌تر. آب‌وهوایش سردتر و ابری‌تر از سیدنی است، اما تجربه زندگی در آنجا را خیلی دوست داشتم. از نظر سبک زندگی، استرالیایی‌ها به تعادل کار و زندگی خیلی اهمیت می‌دهند. بعد از ساعت شش عصر، معمولاً ایمیل کاری نمی‌زنند و آخرهفته‌ها واقعاً آخرهفته‌اند! اگر اهل آرامش، طبیعت و زندگی متعادل باشی، استرالیا برایت انتخاب خیلی جذابیه.

وقتی به کانادا آمدم، اولین چیزی که برایم جذاب بود، نزدیکی‌اش به اروپا و آمریکا بود. از استرالیا هر سفر خارجی سفری طولانی و خسته‌کننده است، اما اینجا رفت‌وآمد به کشورهای مختلف خیلی راحت‌تر است. بااین‌حال، آب‌وهوای کانادا برای من سخت است؛ زمستان‌های طولانی، سردی شدید و روزهای ابری زیاد. با این‌که تابستان‌ها قشنگ است، اما هنوز هم آب‌ و هوای استرالیا را ترجیح می‌دهم. یکی از نکات مثبت کانادا، جامعه ایرانی بزرگ و فعال است. این باعث می‌شود کمتر احساس غربت کنی، سریع‌تر دوست پیدا کنی و شبکه اجتماعی قابل‌اعتمادی داشته باشی. در استرالیا هم ایرانی‌ها کم نیستند، اما در کانادا حضورشان پررنگ‌تر است. از نظر فرصت‌های شغلی، شرایط برای من در استرالیا بهتر بود. چون شهروند نیوزیلند بودم، کار پیدا کردن آنجا خیلی ساده بود. اما در کانادا، به‌خصوص برای تازه‌واردها، ممکن است روند پیدا کردن شغل تخصصی طولانی و چالش‌برانگیز باشد؛ به‌خصوص اگر ورک‌پرميت نداشته باشی.

در استرالیا، تحصیل‌کرده‌ها و مهارت‌محورها خیلی سریع وارد بازار کار می‌شوند، و حقوق‌ها معمولاً بالاتر از کاناداست. در کانادا هزینه‌ها نسبت به درآمد بیشتر به چشم می‌آید و باید مدیریت مالی دقیق‌تری داشت. درباره تفاوت سبک زندگی: کانادا فرهنگ آمریکایی‌تری دارد-مصرف‌گرا‌تره، پرسرعت‌تر و عمیقاً وابسته به کار. اما استرالیا آرام‌تر، متعادل‌تر و شبیه‌تر به زندگی اروپایی‌ست؛ جایی مناسب برای لذت از طبیعت، ورزش، ساحل و وقت‌گذرانی با دوستان. اگر بخواهم صادقانه بگویم، میان تمام کشورهایی که تجربه کرده‌ام، استرالیا را بیشتر از همه دوست داشتم؛ به‌خاطر آب‌وهوا، سبک زندگی آرام، کیفیت زندگی و حس خوبی که از زندگی روزمره می‌گرفتم. کانادا هم کشور خوبی است، اما اگر بخواهم احساساتم را دنبال کنم، باز هم استرالیا را انتخاب می‌کنم.

تجربه عباس؛ فول فاند دکتری اقتصاد استرالیا

سلام دوستان، من عباس هستم. از تجربه شخصیم برای مهاجرت تحصیلی به استرالیا، روند اپلای برای دکتری و نکاتی که در مسیر یاد گرفتم میگم. اگر قصد ادامه تحصیل در استرالیا یا کشورهای مشابه مثل کانادا و آمریکا رو دارید، امیدوارم تجربه من بدردتون بخوره. من در ایران رشته اقتصاد کشاورزی را در مقطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد خواندم و بعد از اون برای دکتری اقتصاد به استرالیا مهاجرت کردم. تحصیل من با بورسیه کامل بود؛ به این معنی که هزینه شهریه پرداخت نمی‌کردم و علاوه بر آن کمک‌هزینه‌ای برای پوشش هزینه‌های زندگی دریافت می‌کردم. این مدل حمایت مالی در کانادا و آمریکا هم وجود داره. روند اپلای من حدود دو سال طول کشید. از سال ۲۰۱۶ تصمیم گرفتم اپلای کنم و حدود سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ وارد فرایند اپلای برای دانشگاه‌های آمریکا، کانادا و استرالیا شدم. سال ۲۰۱۹ رسماً تحصیل رو در استرالیا شروع کردم. بنابراین باید بدونید که مسیر اپلای ممکنه نسبتاً زمان‌بر باشه و بسته به شرایط شما بین شش ماه تا چند سال طول بکشه. مهم‌ترین نکته اینه که در مسیر بمونید و پیوسته تلاش کنید.

در ابتدای کار برای آزمون تافل به مدت حدود شش ماه مطالعه کردم و نهایتاً نمره ۹۳ گرفتم. چون قصد داشتم برای آمریکا و کانادا هم اپلای کنم، آزمون GRE هم دادم. برای تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) در آمریکا و کانادا، معمولاً علاوه بر مدرک زبان باید GRE هم ارائه کنید. این آزمون شامل بخش‌های ریاضی، منطق و همچنین رایتینگ انشا تحلیلی است. در حالی‌که برای اپلای دکتری در استرالیا معمولاً فقط نمره زبان کفایت می‌کند. اگر هدفتون گرفتن بورسیه فول فانده، هم در آمریکا و هم در کانادا فرصت‌های زیادی وجود داره البته متاسفانه آمریکا در این لحظه میدونم که درهای ویزای تحصیلی رو به روی ایرانیا بسته؛ اما استرالیا مقصد بسیار خوبی برای گرفتن بورسیه در مقطع دکتراست. معیارهایی مانند معدل، نمره زبان، مقاله‌ یا تجربه پژوهشی و حتی سابقه کاری می‌تونند شانس دریافت بورسیه‌ رو افزایش بدن. اگر معدل بالایی ندارید، سعی کنید با سایر موارد مثل مقاله یا نمره زبان خوب اون رو جبران کنید.

ساختار دوره دکتری در استرالیا با آمریکا و کانادا متفاوت است. در آمریکای شمالی معمولاً دو سال واحدهای درسی می‌گذرونید، بعد از اون آزمون جامع می‌دین و بعد دو تا سه سال روی رساله کار می‌کنید. اما در بسیاری از دانشگاه‌های استرالیا دوره دکتری به‌صورت کاملاً پژوهش‌محور ارائه میشه: شما چهار سال روی پروژه تحقیقاتی کار می‌کنید، معمولاً بدون گذروندن واحدهای درسی. یک سال اول به یافتن موضوع و تثبیت اون اختصاص میدین و بعد اون روی حل مسئله و نگارش رساله کار می‌کنید. تفاوت دیگه اینه که شما در استرالیا تقریباً در هر زمان از سال میتونید شروع به تحصیل کنید، چون معمولاً کلاس و کورس‌ ورک وجود نداره. اما در آمریکا و کانادا، شروع دوره‌ها معمولاً ترم پاییز یا بهار است و باید مطابق ددلاین‌ها اپلای کنید. اگر هدف شما شروع دوره در پاییز باشه، لازمه حدود یک سال قبل اپلای کنید.

نقش استاد در اپلای دکتری استرالیا بسیار مهمه. معمولاً روند اپلای از جستجوی استاد شروع می‌شه. شما در وب‌سایت دانشگاه‌ها به بخش اعضای هیئت علمی مراجعه می‌کنید، موضوعات تحقیقاتی اساتید را بررسی می‌کنید و به کسانی که زمینه کاریشون مشابه شماست ایمیل می‌زنید. ممکنه جواب‌های مختلف بگیرید: گاهی پذیرش می‌کنند، گاهی اعلام می‌کنند ظرفیت ندارند یا ردیف بودجه‌شان پره یا اصلا جواب نمیدن که میدونم الان کمی مورد آخر بیشتر شده. در آمریکا و کانادا، علاوه بر این مسیر، کمیته پذیرش هم نقش پررنگ‌تری در انتخاب دانشجو داره. در روند انتخاب استاد باید بدونید اونا به دانشجوهای خوب نیاز دارند. اگر رزومه‌ مناسبی دارید، نمره زبانتان خوبه یا سابقه تحقیقاتی دارید، استادا علاقه‌مند میشن با شما همکاری کنن. داشتن مقاله یک امتیاز مهه، اما اگر مقاله منتشرشده ندارید، داشتن یک Working Paper می‌تواند کمک‌کننده باشه و نشون بده که چه تجربه‌ای در تحقیق دارید. امیدوارم تجربه شخصی من بتوانه به شما کمک کنه تا مسیر اپلای و مهاجرت تحصیلی رو بهتر بشناسید.

سوالات و نظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *